اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

دل نوشته

امسال چهارشنبه سوری نرفتیم چون پیروزی بازی داشت.مثل شب شیش دختر خاله سمانه که بابا خودش بازی فوتبال رفت و درست 180 درجه مقابلش مثل دوشنبه پیش که بابا بازی داشت اما نرفت چون مهمون داشتیم.کاش میشد همیشه با صداقت رفتار کرد
26 اسفند 1393

17 امین دندون امیرمحمد جون

سلام گل پسرا.امروز اولین مرحله خرید عیدمون شروع شد.برا جفت تون شلوار خریدیم.امیرحسین شلوار لی آبی و داداشی هم کتان خاکستری متمایل به مشکی.وای که همه چیز گرونه.تا حالا برا خودم این قدر پول شلوار نداده بودم. اما اولین دندون کرسی امیرمحمد جونمون از پایین سمت چپ داره درمیاد و من تازه دیشب که می خندوندمش اونو دیدم.مامانی 17 امین دندونت مبارک. اميرمحمد تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 9 روز سن دارد :. .: امیرحسین تا این لحظه ، 6 سال و 5 ماه و 11 روز سن دارد :. .: عقد ما: تا این لحظه ، 9 سال و 9 ماه و 1 روز سن دارد :. ...
26 اسفند 1393

سبزه

راستی سبزه عیدمون رو کاشتیم رو کوزه و دو روزه سبز شد.خیلی نازه
26 اسفند 1393

تولد مامانی

سلام پسرای مامان من مدرسه ام و شما خوشگلا خونه این.البته الکی علافم کلاسی نیست. قراره براتون بریم خرید.دیشب امیرحسین دختر خاله سیده زهرا رو دیده و میگه چه قدر قیافه اش عوض شده.خوشگل شده.دیروز تولد مامانی بود اما اجازه نداد براش کیک بپزیم.مامان نازم تولدت مبارک.این روزا مامان حرفایی میزنه که بعد با یادآوریش گریه ام میگیره.یه دنیا معنی و نکته.خدا جون سایه مامان و بابا رو از سرمون کم نکن.دوستون دارم.بوس
26 اسفند 1393

کشتی منو!!

راستی تتازگیا از کلمه کشتی منو زیاد استفاده میکنی تا داداشی باهات دعوا میکنه داد میزنی:داداشی کشت!!!
25 اسفند 1393

چیه؟

سلام هر وقت امیرمحمدو صدا میزنم میگه:چیه؟ و گاهی اوقات:چی؟(مامانی رسم ادب یادت رفته؟) اما این هفته بردمتون دکتر اول امیرحسین جان رو صندلی نشست و معاینه شد.بعدشم امیرمحمد رفت رو صندلی برعکس همیشه که اونو تو بغل خودم میگرفتم و موقع دیدن گلو و گوشش اذیت میکرد مثل مرد رو صندلی نشست و معاینه شد تازه وقتی دکتر داشت معاینش میکرد قلقلکشم گرفته بود.چشم نخوری مامانی. البته بگم که از اون موقع خرابکاریاتو دارم میشورم.و صد البته باهات دعوا هم کردم. تو هم آخر لوسی!!همش به زور تو چشمام نگاه میکنی و باهام حرف میزنی تا باهاتقهر نباشم.عاشق هر دوتونم.بوس
24 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام ناز پسری مامان امیرمحمدم دو سال و چهار ماهیت مبارک گلم. امیرحسین جون عکس عید گرفت.
18 اسفند 1393

محمد متین

سلام به امیرمحمد جونم.گلم تا از چراغ قرمز نزدیک خونه رد میشیم بنای ناسازگاری می ذاری که بریم خونه مامانی.خانه محمد متین(آخه خاله نرگس هنوز خونه مامانیه)امیرحسینم میگه فقط محمد متین رو دوست دارم و البته مهدی آقا که جای خود داره!!
9 اسفند 1393

سومین و چهارمین دندون امیرحسین جونم کشیده شد.

سلام  امیرحسین جونم. جیگرم امروز دوباره دندون پزشکی رفتیم و دو تادندون جلوی پایین سمت راستت رو کشیدیم.بعدشم برات برچسب و یه دفتر نقاشی فیلی خریدم.فدای گل پسرم بشم.عاشقتم.بوس
9 اسفند 1393